کارگران نساجى٬ غرب باف٬ پرريس٬ کارگران سنندج!
در ماه گذشته و هفته اخير مبارزات و اعتراضات و اعتصاب شما ادامه داشته است. نتيجه تاکنونى تنها سردواندن کارگران توسط نهادهاى دولتى و کارفرما و مشتى وعده توخالى بوده است. مشکل کارگران نه فقط در سنندج بلکه در سراسر ايران کمابيش يکى است. سياست کارفرماها و نهادهاى دولتى٬ عليرغم هر جنگ خانوادگى که برسر پول و مقام دارند٬ يکى است. نهادهائى که نام بى مثماى "کميسيون کارگرى" و "هيئت تشخيص و حل اختلاف" و غيره را روى خود گذاشتند يک ذره اعتبار ندارند. اينها از بازوهاى حقوقى سرمايه داران هستند که فرض شان مقابله با منافع کارگران است. ترديدى نيست که کارگران در مبارزه روزمره شان با اين نهادها سر و کار پيدا ميکنند و مجبورند بخشا وقت و انرژى خود را دراين مسيرها هدر دهند. اما دراين ميان يک سياست ضد کارگرى را بايد ديد و آن جنگ فرسايشى اين نهادها و کارفرماها عليه کارگران است. جنگى که هدفش را خسته کردن٬ متفرق کردن٬ و تن دادن کارگران به شرايط مورد نظر آنها قرار داده است. شما را در کلاف بورکراسى ادارى و اين نهاد و آن نهاد گم ميکنند و سياست خودشان را پيش ميبرند. يعنى دسته جمعى مشغول دزدى آشکار از جيب و سفره کارگران اند و سياست شان تحميل اخراج و بيکارى و فقر به کارگران و خانواده هايشان است. از نيروى انتظامى تا لباس شخصى و يگان ضد شورش را هم براى تعدادى کارگر گرسنه که حقوق شان را ميخواهند همانجا نمايش ميدهند!
يک عامل ديگر بنفع کارفرماها و دولت و به ضرر شما عمل ميکند. امثال پرويز قربانى و اسفنديارى و ديگران ميتوانند مدتها کارخانه را ببندند. آنها محتاج نان شب و کرايه منزل نيستند. اما کارگرى که تا قبل از اين وضعيت روزى ١٢ ساعت جان کنده است و هميشه بدهکار بانک و اين و آن است٬ نميتواند مدت مديدى بجاى کار هر روز تجمع و اعتراض کند. در دنياى واقعى اين براى کارگر مقدور نيست. آنها خوب ميدانند که تجمع هر روزه و طولانى مدت براى کارگر گرسنه و محتاج يک لقمه نان مقدور نيست. سياست وعده دادن٬ سردواندن٬ پشت گوش انداختن٬ و کش دادن مسئله اى که بينهايت روشن و سرراست است٬ هدفش اينست که شکست را به شما تحميل کند. هدفش اينست اخراجهاى دسته جمعى را عادى کند. بستن کارخانه را عادى کند. بالا کشيدن حقوق و بيمه و مزاياى کارگران را عادى کند. اگر قربانى و کارفرماى پرريس و فرش غرب باف ازاين دعوا پيروز بيرون بيايند فردا با سرعت بيشترى در مورد ديگر مراکز صنعتى همين سياست را بکار ميبرند. دولت و استاندار و اداره کار و نيروى سرکوب کنار اينهاست. اينها دست شان در يک کاسه است. کارفرماها با روش خودشان همه اين هيئت ها را خريده اند.
نکته ديگر اينست٬ و تجربه اعتراضات کارگرى در سراسر ايران نشان ميدهد٬ که رژيم اسلامى ميتواند اعتراضات پراکنده کارگران را هضم کند. سرکوب ميکند٬ ميزند٬ پرونده سازى ميکند٬ اما با سياست وعده دادن و سردواندن تلاش دارد "بيفايده" بودن اعتراض و اعتصاب براى گرفتن حقوقها را به کارگران ثابت کند.
اين حقيقت صحنه جنگ نابرابرى است که شما وارد آن شده ايد. سوال هر فعال کارگرى و هر کارگرى بايد اين باشد چگونه ميتوان اين معادله را بهم زد؟ چگونه بايد پروکاسيون کارفرما و نيروهاى امنيتى را خنثى کرد و اعتراض موثرترى را سازمان داد؟ چه بايد کرد که اين روند معکوس شود؟ برگرداندن اين وضعيت بنفع کارگران مستلزم بميدان کشيدن چه نيروئى است؟ در شرايط امروز پاسخ به اين سوالات براى پيشروى اساسى هستند.
چه بايد کرد؟
کارگران مراکز صنعتى سنندج دو راه بيشتر پيش رو ندارند؛
اول٬ اين وضعيت را ميپذيرند و نهايتا هر کسى تلاش ميکند در اين جنگل براى رتق و فتق جهنمى که نامش را "زندگى" گذاشتند دنبال کار خود برود. مابقى کارگران هم شرايط بمراتب سخت تر و برده وارترى را قبول کنند.
دوم٬ مبارزه براى حقوق برحقشان را با شيوه ها و سياستهاى موثرتر ادامه دهند. معنى عملى اين در سنندج٬ يعنى جائى که مراکز کارگرى نيروى وسيعى مانند صنايع بزرگ ندارد و بخشا بدليل بسته شدن کارخانه اهرم اقتصادى در دست کارگران براى اعمال فشار به کارفرماها وجود ندارد٬ اينست که کارگران سنندج و خانواده هايشان دسته جمعى عليه اين فقر و فلاکتى که به آنها تحميل شده وارد ميدان شوند.
کسى حق ندارد حقوق کارگر را سر وقت ندهد و کارگران نبايد اين وضعيت را بپذيرند. همانطور که دولت و نهادهاى دولتى قبول نميکنند که سر وقت پول برق و گاز و کرايه و غيره پرداخت شود. کسى حق ندارد کارخانه را ببندد. کارخانه محل توليد نيازهاى جامعه و محل کار و معيشت کارگر و خانواده کارگرى است. بدون تضمين بيمه بيکارى مکفى که زندگى کارگر را تامين کند کسى حق اخراج کارگر را نبايد داشته باشد. هر روز بيشتر به کارگران ثابت ميشود که در دعواى کارگر و کارفرما از نظر دولت و نهادهايش "هميشه حق با کارفرما است"! اگر بيمه نميدهند٬ اگر حقوق نميدهند٬ اگر کار ندارند٬ نميتوانند کارخانه ها را ببندند. کارگران دراين وضعيت ناچارند براى دفاع از خود اقدامات ديگرى را در دستور قرار دهند.
١- مجمع عمومى: کارگران ناچارند سنگر کارخانه را ول نکنند. در هر کارخانه٬ چه تعطيل شده و چه در حال توليد و يا در حال بسته شدن٬ کارگران بايد به مجمع عمومى و نيروى متحدشان متکى شوند. خواستهاى مشخص از مطالباتشان تا آينده کارخانه و نظارت بر دفاتر و ادعاهاى کارفرما را طرح و براى عملى شدن آن دست بکار شوند. در محلات کارگرى ضروى است براى بسيج خانواده ها و مردم شهر مجمع عمومى برگزار کرد و اقدامات لازم را براى بسيج مردم شهر در دفاع از مبارزات کارگران در دستور گذاشت. مجمع عمومى سنگ بناى هر اتحاد گسترده تر کارگرى است.
٢- نظارت بر دفاتر: حقوق کارگر را نميدهند و مدعى هستند که پول ندارند اما همزمان ميگويند که قصد نوسازى و گسترش توليد را دارند! اين اقدام به سرمايه و امکانات نياز دارد. لابد دارند اما به کارگر نميدهند. کارگران ادعاى وضعيت بحرانى کارخانه و بند و بست کارفرماها و حقه بازى آنها براى گرفتن وام و غيره را نبايد قبول کنند. کارگران حق دارند دفاتر را نظارت کنند٬ از وضعيت اقتصادى و بيلان مالى خبر داشته باشند٬ و هيچ اقدامى در کارخانه که مستقيما مربوط به کار و شغل و آينده آنهاست نبايد بدون توافق کارگران صورت بگيرد.
٣- ادامه کارى کارخانه: کارگران مراکز صنعتى سنندج بايد در مقابل سياست اخراج دسته جمعى کارگران و بستن کارخانه٬ سياست بيرون رفتن کارفرما و مديريت و باز نگهداشتن کارخانه را پيش ببرد. کارخانه محل کار کارگر است و کارفرما حق تعطيل يکجانبه آن را ندارد. کارگران بايد براى مقابله با اخراج و تعطيلى کارخانه سياست ادامه کارى کارخانه را پيش رو بگذارند و راسا براى سرپا نگه داشتن کارخانه قدم پيش بگذارند. کارفرماها دروغ ميگويند که پول ندارند و ورشکست شدند. اينها دنبال گرفتن وام هستند. کافرماى شين باف تعدادى از کارگران را با همين بهانه اخراج کرده و با آنها قرارداد بسته که به محض گرفتن وام مجددا آنها را استخدام ميکند! حتى تلاش کردند که کارگران را به نيروى گرفتن وام تبديل کنند و سر پول که به چه کسى تعلق بگيرد با هم دعوا دارند.
۴- اتحاد عملى مراکز صنعتى: کارگران مراکز صنعتى سنندج با نيروى محدود هر تک کارخانه و هر کدام به تنهائى از پس خيل کارفرما و دولت و نيروهاى انتظامى و امنيتى برنمى آيند. وضعيت شما با کارگران ايران خودرو و مراکز بزرگ کارگرى تفاوت دارد. شما ناچارند براى برداشتن هر قدم و براى گرفتن هر ذره از مطالباتتان٬ به نيروى همديگر متکى شويد. از اهرم اقتصادى صنايع در حال کار استفاده کنيد و نيروى جمعى را با خواستهاى محورى و مشخص مانند؛ ممنوعيت اخراج٬ پرداخت فورى حقوقهاى معوقه٬ بيمه بيکارى براى افراد آماده بکار٬ ادامه کارى کارخانه٬ لغو کار قراردادى٬ دخالت کارگران در اداره و تنظيمات کارخانه٬ نظارت کارگران بر دفاتر مالى را مطرح کنيد.
۵- بسيج خانواده هاى کارگرى و حمايت شهر: و بالاخره شما براى مقابله با اين وضعيت٬ همراه با طرح سياستهاى مشخص در قلمرو کارخانه و شهر٬ ناچاريد به يک حرکت تعرضى تر٬ قويتر٬ همبسته تر با نيروى تعداد بسيار بيشترى از کارگران سنندج و خانواده هايتان دست بزنيد. ترديدى نيست که مردم آزاديخواه سنندج حامى چنين حرکت بزرگ کارگران و خانواده هايشان هستند. شما به يک سرى اقدامات بيوقفه٬ مرتبط٬ گسترش يابنده٬ که بتواند فشار قابل ملاحظه اى را بياورد نياز داريد. تنها اين سياست و اين مجموعه اقدامات ميتواند تعطيلى کارخانه ها و اخراجهاى دسته جمعى را متوقف کند. اگر کارگران سنندج بتوانند فضاى شهر را حول مقابله با فقر و بيکارى و ادامه کارى مراکز صنعتى قطبى کنند٬ نيروى وسيعى از مردم محروم را با خود خواهند داشت.
کارگران سنندج!
از سنگر کارخانه دفاع کنيد! در هر کارخانه در مقابل اخراج دسته جمعى کارگران ميتوان کارخانه را بدست گرفت. از حقوق تان در نظارت دفاتر و مقابله با ادعاهاى پوچ کارفرماها دفاع کنيد و با تشکيل کميسيونهاى مستقل راسا در مورد وضعيت کارخانه به کارگران و جامعه اطلاع دهيد و راه حل خود را پيش رو بگذاريد! به وعده هاى پوچ و جنگ فرسايشى تن ندهيد و نيرويتان را در مسيرى موثرتر بکار گيرد! اتحاد شما کارگران سنندج٬ اقدام مشترک و بميدان کشيدن خانواده هايتان٬ تشکيل مجامع عمومى در مراکز کار و محلات٬ سازماندهى تدارکات لازم براى بسيج جامعه حول خواستهاى کارگران٬ بدست گرفتن کارخانه و ممانعت از بيرون انداختن کارگران و بيکار کردن آنها راهى است که ميتواند وضعيت امروز را در سنندج تغيير دهد.